English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (5753 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cardinal points U چهار جهت اصلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cardinal points effect U اثر چهار جهت اصلی
environment division U یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
identification division U یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
procedure division U یکی از چهار قسمت اصلی برنامه کوبول
elementary arithmetic U چهار عمل اصلی [ریاضی]
basic calculating operation U چهار عمل اصلی [ریاضی]
basic operation of arithmetic U چهار عمل اصلی [ریاضی]
fundamental operation of arithmetic U چهار عمل اصلی [ریاضی]
gridlock U راهبندان مطلق [به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
the four basic arithmetic operations U چهار عمل اصلی [ریاضی]
Other Matches
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster U تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetragonal U دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrumana U چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetrapterous U دارای چهار بال چهار جناحی
qyaternary U چهار واحدی چهار عضوی
quatrefoil U چهار ترک چهار گوشه
quadrangles U چهار گوش چهار دیواری
quadrangle U چهار گوش چهار دیواری
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
master U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file U پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura U نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
generation U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
first generation computer U کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
staple U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
stapled U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves U ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
prototypal U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
main guard U نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
prototypic U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapling U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
mainstays U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis U [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file U فایل اصلی پرونده اصلی
base camp U پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit U یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit U یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matters U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM U سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP U پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel U تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
authentic document U اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
quartile U چهار یک
four U چهار
tetragon U چهار بر
tetrad U چهار
quadrupled U چهار لا
quadrupeds U چهار پا
quadruple U چهار لا
quadrilaterals U چهار بر
quadrate U چهار یک
quarter U چهار یک
quadrupling U چهار لا
quadrilateral U چهار بر
quadruped U چهار پا
quadruples U چهار لا
quatre U چهار
source U 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
four way U چهار راه
footstools U چهار پایه
Wednesdays U چهار شنبه
double breasted U کت چهار دکمه
tetraphyllous U چهار برگه
footstool U چهار پایه
squared U چهار گوش
tetravalent U چهار بنیانی
gallop U چهار نعل
tetrapod U پروانه چهار پا
square U چهار گوش
the four seasons U چهار فصل
squares U چهار گوش
squaring U چهار گوش
foursquare U چهار ضلعی
quadripartite U چهار جزئی
tetravalent U چهار فرفیتی
tetratomic U چهار اتمی
twice is U دو دو تا چهار تا میشود
tetrahedron U چهار وجهی
tetrastichous U چهار جزیی
tetrastich U چهار بیتی
tetrasporous U چهار هاگی
tetrasporic U چهار هاگی
the cardinal humours U چهار ابگونه
tetrameter U چهار وزنی
four way U چهار لولهای
quadrangular U چهار گوشه
point four U اصل چهار
qyaternary U چهار تایی
quadrant U چهار گوش
quadrant U چهار یک دایره
quatrefoil U گل چهار گلبرگی
quad U چهار قلو
quadraple U چهار برابر
quad U چهار گوش
quads U چهار قلو
Wednesday U چهار شنبه
quadrate U چهار گوش
quadrivalent U چهار ارزشی
quadrivalent U چهار بنیانی
quadrisyllabic U چهار هجائی
quadrifid U چهار شکافی
quadruplet U چهار گانه
tetrasyllabic U چهار هجائی
square dome U چهار طاقی
tetramerous U چهار جزیی
four cycle U چهار چرخه
four dimensional U چهار بعدی
tetrahedral U چهار وجهی
tetrahedral U چهار ضلعی
quads U چهار گوش
quadruplets U چهار گانه
tetragon U چهار گوشه
tetragon U چهار ضلعی
tetradactylous U چهار پنجهای
tetrad U چهار عنصری
four pole U چهار قطبی
tertramerous U چهار جزئی
four o'clock U ساعت چهار
quadric U چهار تایی
quadruple U چهار تایی
cross legged U چهار زانو
creep U چهار دست و پا
galloped U چهار نعل
gallops U چهار نعل
backfour U چهار مدافع
quadrupling U چهار تایی
all fours U چهار دست و پا
quadrilateral U چهار ضلعی
quadrilateral U چهار جانبه
quadrilaterals U چهار ضلعی
close U چهار گوشه
quadrilaterals U چهار جانبه
intersections U چهار راه
quadruple U چهار گانه
long legged U چهار پایه
four U عدد چهار
quadruples U چهار تایی
all eyes U چهار چشمی
quadrupling U چهار گانه
quadruples U چهار گانه
intersection U چهار راه
quadrupled U چهار گانه
quadrupled U چهار تایی
cross-quarter U [آرایش گل چهار برگی]
scow U قایق چهار گوش
quad U در معنای چهار بار
quadrilaterals U مربوط به چهار گوش
phantomed cable U کابل چهار سیمی
quatrefoil U ارایش چهار پردهای
phantom circuit U مدار چهار سیمی
teragram U واژه چهار حرفی
quadrilateral U مربوط به چهار گوش
four high rolling stand U خان چهار غلطکی
cloister-vault U طاق چهار ترک
quatrain U شعر چهار سطری
four pictures test U ازمون چهار تصویر
quatrains U شعر چهار سطری
four man team U تیم چهار نفره
diagonal U قطر چهار ضلعی
terrachord U یک رشته چهار پردهای
square wave U موج چهار گوش
tetrachromatism U دید چهار رنگی
space time U دستگاه چهار بعدی
four wheel drive U محرک چهار چرخ
four-wheel drive U محرک چهار چرخ
four knight's game U بازی چهار اسب
quadrilateral U چهار پهلو چهارضلعی
cross-vault U طاق چهار بخش
quadrille U شطرنجی چهار گوش
quadrilles U شطرنجی چهار گوش
quadrennial U چهار سال یکبار
quadrangles U چهار ضلعی چهارگوشه
creep U چهار دست و پا رفتن
four high rolling stand U مقام چهار غلطکی
Italian roof U بام چهار طرفه
quadrisyllable U کلمه چهار هجائی
magnetic quadrupole U چهار قطبی مغناطیسی
quadripartite U چهار تایی چهارسویی
quadrangle U چهار ضلعی چهارگوشه
Wednesdays U هر چهار شنبه یکبار
Wednesday U هر چهار شنبه یکبار
four core cable U کابل چهار سیمه
stool U کرسی [سه یا چهار پایه]
gridiron U شبکه چهار خانه
creeps U چهار دست و پا رفتن
curb-roof U شیروانی چهار تکه
quartan U چهار روز یکبار
aft spring U طناب شماره چهار
four gear drive U گیربکس چهار دنده
quads U در معنای چهار بار
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1 Keynote address
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1ریاست مخابرات به چهار نفر کارمند ضرورت دارد
1Newton's Original Experiment to test the Universality of Gravity (1680's) a) Used a large (normal) pendulum with different substances as the weight. b) If the E.P. is correct, then the period of oscil
1The motherboard is also often referred to as the main board.
1however, since this matrix is also symmetrical across its leading diagonal, little more than 50 percent of it need be stored
1Oem
0پالس چهار سیکله
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com